- روی داشتن
- صواب بودن امر، روداشتن
معنی روی داشتن - جستجوی لغت در جدول جو
- روی داشتن ((تَ))
- وجهی داشتن، روا بودن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مجاز شمردن
جایز دانستن اجازه دادن، حلال کردن مباح کردن، لایق شمردن سزاوار دانستن، جاری کردن روان داشتن
جایز دانستن، حلال داشتن
جسارت داشتن پر رو بودن: (رو داری این حرف را یه من بزنی)
جسارت داشتن، پررو بودن
جایزه داشتن، روا داشتن
پایداری کردن، ثبات ورزیدن، استقامت
راندن، از خود دور ساختن، بر کنار داشتن
ساکت کردن، رام کردن
ربط داشتن چیزی به کسی مربوط به او بودن آن تعلق داشتن وی بدان: . (تبریزی الاصل بود و ربطی باهل صفاهان نداشت) (عالم آرا 1654)، حق مداخله داشتن در آن. یا ربط داشتن چیزی به چیزی قابل مقایسه نبودن آن با این بسیار برتر بودن آن از این (پارچه ای که امروز خریدیم ربطی به پارچه دیروز ندارد)
رواگ داشتن، روا بودن
بقیتی از جان داشتن، نیرو داشتن توان داشتن
دارای زور و نیرو بودن، صاحب نفوذ در جامعه و دستگاههای اداری بودن
علاقه مند بودن
رطوبتی بودن
خدا ترس بودن پارسا بودن خوبکرداری
باک داشتن ترسیدن مبالات پروا کردن، التفات توجه. یا پروا داشتنی امری نداشتن، بدان توجه نکردن التفات نکردن محل و وزن ننهادن ذهول از آن
فایده داشتن منفعت داشتن
بانگ و فریاد برآوردن، غریو کردن
دور نگه داشتن، دور کردن، برحذر ساختن
مغرور بودن، کبر و نخوت داشتن، خودبین بودن، برای مثال زاهد غرور داشت سلامت نبرد راه / رند از ره نیاز به دارالسّلام رفت (حافظ - ۱۸۴)
روان کردن
کنایه از جاری ساختن حکم، نافذ کردن،برای مثال بخواه جان و دل بنده و روان بستان / که حکم بر سر آزادگان روان داری (حافظ - ۸۸۸)
کنایه از جاری ساختن حکم، نافذ کردن،
باک داشتن، ترس داشتن، میل و رغبت داشتن، کنایه از التفات و توجه داشتن، برای مثال سرّ این نکته مگر شمع برآرد به زبان / ورنه پروانه ندارد به سخن پروایی (حافظ - ۹۷۸)
گوش کردن، گوش فرا دادن، شنیدن، کنایه از مواظبت و مراقبت و حفظ کردن
به خود بالیدن تکبر داشتن نخوت داشتن
پایین داشتن، باخر رسانیدن ختم کردن، نگهداشتن محافظت کردن
هم نواخت بودن، تخت داشتن، پایه داشتن
شنیدن
نمیدن در نگرداشتن ملاحظه کردن رعایت کردن: ... و بعضی از علما که در زمان شاه جنت مکان در تبرا غلو داشتند و همان شیوه را مرعی داشتند خفیف و بی اعتبار گشته
پوشیده داشتن، درنور دیدن پیچیدن درنوردیدن، پوشیده داشتن: تا این غایت هیچیز از من مطوی نداشته است و در خرد و بزرگ اعمال بی مشاورت من خوض کردن جایز نشمرده است
فاسق داشتن زن: (و زن مولی داشت شب خلوت در اثنا مفاوضه این احوال با مول بگفت)
هوس داشتن میل مفرط داشتن اشتیاق داشتن